بهار از راه رسیده و خواب من دوچندان شده!
این روزا مامان که از سر کار برمیگرده، میاد سراغم و وسط حرفاش میپرسه: خواب بودی؟
میگم: آره...
میگه: نهار خوردی؟
میگم: نه ..... یه شکلات خوردم و خوابم برد دیگه!
میگه: ببینم ... تو مطمئنی که از کسی قرص سیاهی چیزی نگرفتی؟! .... دوستات تو چایت چیزی نریختن؟!
میگم: اصلاً فرصت نشد چیزی بخوریم ...
میگه: خب دیگه .... خلاصه حواست باشه! مشکوک میزنی!
میگم: مامان جان، دارم تمرین میکنم که به امید خدا رکورد اصحاب کهف رو بزنم!
تو دلش میگه: اینم بچه بود من بزرگ کردم؟!!!
پ.ن.: پیش خواب اونها، خوابهای ما چرت هم به حساب نمیان ..... وای!... آدم 300 سال بخوابه ..... چی میشه؟!
خوش به حالت!!
خوش به حالی نداره....از الان دارم save میکنم برای کشیک و بدبختی و اینا
سلام ...

تو زمستون چیکار میکنی ؟!
تازه میخوای رکورد اصحاب کهف رو هم بزنی ؟!!!!!!!!
سلام
زمستونارو به اصحاب کهف آوانس میدم
من کاملا بر عکستم
شب میشه ارزو میکنم زودی صبح شه پاشم برم!!!!!
برم کجا خودمم نمیدونم، فقط دوست دارم روز بشه!
شبا به زور منو میخوابونن!!
وااااااای!...پس بیاین جامونو عوض کنیم!
آدم سحرخیز راحتتر زندگی میکنه.....خوش به حالتون
سلام خاله جون . نگران نباش ! حال وهوای بهاره و جوونی !
پس کو خوابهای سنگین ما ؟! یادش بخیر قدیمااااااااااا!!!!!!!!!!
سلام....از جوونی فقط خوابش نصیبمون شده دیگه
اووووووووووه.....خاله همچین میگی قدیما هر کی ندونه فکر میکنه مثلا چند سالته حالا!