یکی از معضلاتم در این دو سه ماه اخیر، پایان نامه ست. عالم و آدم نیمی از راه رو رفتن و اونوقت من هنوز بلاتکلیفم!
چند روز قبل،همین طور که ذهنم مشغول این مسئله بود، تو قفسه کتاب هام چشمم افتاد به دیوان حافظ. تصمیم گرفتم با حافظ هم مشورت کنم، شاید که خدا خواست و زودتر به نتیجه رسیدم!
اولین غزلی که اومد از چشم و گوش و حلق و بینی تا گوارش و کبد ... خلاصه یه بیمارستان جنرال رو تو خودش داشت!!!
دوباره و چند باره امتحان کردم اما مضمون شعرهای بعدی خبر خوش و شادی و «روز هجران و شب فرقت یار آخر شد» بود!
با خودم گفتم: حافظ هم با ما شوخی داره! ... مثل فالگیرهای دوره گرد که یه چیزایی سر هم میکنن و آخرش میگن یکی هست که بهت حسادت میکنه و ... یه سفر در پیش داری و ... اینا!، مدام میگه یه خبر خوش می شنوی!
اصلاً حافظم حافظای قدیم!
...
فردای اون روز، وقتی نمره م رو دیدم که روی برد آموزش بیمارستان بهم چشمک می زنه تازه فهمیدم که حافظ یه چیزی می دونسته و من متوجه نبودم.
تازه به تفسیر جدیدی از شعرهای اون روز رسیدم!
شاید وقتی که نصف آناتومی رو توی شعرش آورده بود می خواست بگه که بهتره سریع تر با یه گروهی پایان نامه م رو بردارم و این قدر گروه های مختلف رو سبک و سنگین نکنم!
منظورش از خبر خوش و اتفاق خوب هم همین نمره بوده ... می خواسته بگه: درسته دم امتحان داشتی ستاره ها رو می شمردی، اما نمره ت از اونی که فلور نرمال کتابخونه بود هم بهتر شده ها! مژدگانی ما یادت نره!
......
عصر همون روز، میکروارگانیسم های سوغاتی از بخش اطفال بهم حمله کردن و در همین ابتدا "آمد به سرم از آن چه می ترسیدم"!
هنوز هم در بستر بیماری به سر می برم.
و به این صورت، شادی اون نمره درخشان به طرز اندوه باری از بینی اینجانب دراومد!
هم تبریک میگم
هم طلب سلامتی دارم برای تان
خدا کنه بزرگ بشن یادی از شما هم بکنند
خیلی ممنون
آخییییی!...ولی یادشون نمیمونه
واااااااااااااای عزیزم گفتم کم ژیدایی تبریک میگم واسه نمره خوشجیلت
وواست ارزویموفقیت دارم دکی جون!
خانوم دکی تو سه تا اژ سرگذشتم از خواستگاری تا عقد کنان رو نوشتم
بدو بیا جاموندی ها!
آره دیگه...ممنون
میام میخونمتون ولی چون معمولا با گوشی میام نمیشه ابراز وجود کرد!
خوب وقتی کامنت نذاری من از کجا بدونم دخملیم اومده!
خب الان میام کامنتم میذارم
با موبایل که میام کد آخر کامنت دونی رو نشونم نمیده ابراز احساسات کنم دلم نپوسه
دست خواجه درد نکنه. خیرش به همه می رسه. برم یه تفأل بزنم شاید نمره های منم ردیف کرد.
فکر خوبیه...فقط نباید نیتت همین باشه و گرنه مثلا جای این روز تولد نوه سومت رو بهت میگه!
دیدی حالا حافظ الکی چیزی نمی گه ؟ تبریک می گم، امیدوارم زود خوب شی، برگشتی سر بزن،
ااااااا شما کی برگشتی؟!
بر منکرش چیز! هنوز خوب نشدم
باچه همین جوریم دخملی رو عشق است!
شرمنده شدم الان
تبریک واسه نمره .... بچه ها رو هم دست کم نگیر با همه شیرینیشون بن لادنین واسه خودشون لووووووووول
مرسی...یه نمره ست دیگه...فقط چون حافظ جان خبرش رو داده بودن خاص شد برام
یه چشمه هایی نشونمون دادن