کشکستان!

... کشک می سابیم....آب حوض می کشیم!!!

کشکستان!

... کشک می سابیم....آب حوض می کشیم!!!

آهسته برانید

خیلی تند می رود  .............سرعت مطمئنه هم سرش نمی شود!

سعی میکنم افسارش را به دست بگیرم اما مدام از دستم سر میخورد!

حتی « از سرعت خود بکاهید»ها را هم نادیده می گیرد

...

زندگی ام سریع و بدون ترمز به پیش میرود ......... روزهایم میگذرند بدون اینکه حسشان کنم .......... بدون اینکه زیسته باشمشان:|

پ.ن.: یوااااااااااااااااااااااااااش!!!

 پ.ن.2: فقط چند روز بالای سر وبلاگم نبودما........نمیدونم این بلاگ اسکای چی کار کرده که این تبلیغات کوفتی دوباره این بالا پیداشون شده .........اَاااااااااااه!!!

اطلاع رسانی: همون طور که خبر ندارین! من دانشجوی پزشکی هستم و بعد از استفاده بهینه از سه هفته و اندی تعطیلات که بعد از دوره فیزیوپات نصیبم شد، این ماه دوره استاجری رو شروع کردم .......... به همین خاطر مدتیه افسار زندگی از دستم در رفته و فقط تونستم به خوابم و بیمارستان برسم ....... حتی نرسیدم چند صفحه درس بخونم:(

دعا کنین که بتونم به اوضاعم سرو سامون بدم و الان که با مردم سر و کار دارم ، مفید باشم و همه ازم راضی باشن و وجدانم آسوده باشه و به همه کارام برسم و ................... خلاصه یه التماس دعای همه جانبه دارم D:

سپید

در بخشی از انیمیشن Ice age 3  تعریف ساده ای از «امید» نشون داده شده ...

قسمتی که اون موجود بلوطوفیل(!!!) در حال سقوط از دره ست و با وجود تجربه سالها زندگی مشترک با بدنش ، باز هم با تمام قدرت پوستش رو میکشه تا شاید از هم باز شه و (مثل اون موجود مونث) بتونه از مهلکه فرار کنه ولی....

....شاید همین «امیدواری»ه که گاهی مانع روبه رو شدن با حقیقت میشه!  

یک فیلم رمانتیک

...

تکه ای از یک فیلم

پسرِ ماجرا: بهترین ساعت روز برای من ساعتیه که تو رو میبینم و ...

در پایان روز وقتی که دختر ماجرا از غصه در حال دق کردن است به پسر زنگ می زند تا درد دل کند ...

پسرِ ماجرا: الآن دیر وقته، برو بخواب و بگذار من هم بخوابم! فردا با هم صحبت می کنیم دیگر!

باز دخترک خوش شانس بود که در زبانشان عبارتی معادل « برو کپه مرگت رو بذار!» وجود نداشت! گاهی وقت ها نداشتن زبان غنی هم به درد میخورد!!!

+ بد زمانه ای شده ............. دیگر عشق از فیلم ها و قصه ها هم رفته!

۱۰

۱۰ ....... به نیت د هـ ـه ... !

از دو روز پیش که خبردار شدم در پوست خودم نمی گنجم !!!

ای ۱۰! ......... ای وفور نعمت!! ......... ای تو پیش درآمد حبه انگور!!! ........... به کدام زخممان بزنیم تو را؟!!!!

+ حاصل جمع محتویات کارت های سوخت خانواده ما = ۱۰ لیتر!!!

×چه ها که نمیشه کرد با این ۱۰ L............. چه طوره یه برنامه ایرانگردی بذاریم؟!!!

- مصالح مورد استفاده در نگارش این خطوط: ! ۱۰× ۲

مرگ نویسنده

حالا که سالینجر، نویسنده مشهور فراری از شهرت، به رحمت ایزدی پیوسته اینجانب بالاخره تصمیم گرفتم که «ناطور دشت» را بخوانم!

(نکنه اینجور کارهاست که باعث میشه بقیه فکر کنن اهالی این مُلک مرده پرستن؟!)

سه هفته است که Avatar این گوشه در حال خاک خوردن است.....به خاطر نجات جیمز کامرون هم که شده قول میدهم امروز تماشایش کنم....امیدوارم که خدا ثواب این عمل نیک را در کارنامه اعمالم منظور گرداند!