کشکستان!

... کشک می سابیم....آب حوض می کشیم!!!

کشکستان!

... کشک می سابیم....آب حوض می کشیم!!!

فدای دلِ خسته ت!

صبح که خسته و کوفته از اولین کشیکم به خونه برگشتم٬ کنار یک سری خوراکی و تنقلات آماده روی میز٫ چشمم به یادداشت کوچولویی افتاد که پایینش نوشته شده بود: 

«... مادر دل خسته!»  

همین طور یکهو خستگیم در رفت! 

 

پ.ن.: وقت برای نوشتن هست ولی کارم این روزها شده کشیک پشت کشیک و بعدش خواب پشت خواب! 

 

نفس راحت

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.