کشکستان!

... کشک می سابیم....آب حوض می کشیم!!!

کشکستان!

... کشک می سابیم....آب حوض می کشیم!!!

Twice upon a christmas...

بچه که بودم عاشق فیلمها و کارتونهایی بودم که قصه شون توی کریسمس اتفاق می افتاد. 

مثل home alone که دیگه همه یادشونه!

اون جوراب های آویزون...کاج....پاپانوئل...برف... همه شون حس خوبی بهم میدن.

حتی عکس desktop من تصویری از یه کاج تزیین شده کنار یه شومینه ست!

امروز از بیمارستان که برمیگشتم، توی ترافیک، کاج های کوچولوی یه گلفروشی توجهم رو جلب کرد... 

به تاریخ روی صفحه موبایلم نگاه کردم ... 

دیروز کریسمس بوده .... اون وقت منی که تقریباً هر روز با کریسمس چشم تو چشم میشم یادم نبود!  

پیری هم بد دردیه!!!  

 

پ.ن.: اینا دارن میگن: We wish you a merry christmas and a happy new year! 

پ.ن.2: دیگه با چه رویی رایانه جان رو روشن کنم؟!(الآنم مثلاً خاموشه!)

پ.ن.3: عنوان پست اسم انیمیشنیه که عکسش در بالا موجوده! 

  

زندگی...

صبح ، بدون صدای زنگ ساعت چشمات رو باز میکنی!..............خونه ای!!! توی شهر خودت!!!

بیرون هنوز تاریکه! .......... دلت برای خودت می سوزه که زود بیدار شدی!!!(حتما دیروز که اون مریض رو بیدار کردی تا معاینه ش کنی نفرینت کرده!!الانم تو بی خواب شدی!!!)

ولی توانایی های تو بیشتر از این حرفاست!!!.........دوباره خوابت میبره!

این دفعه دیگه خورشید دراومده.........صدای چند تا گنجشک رو از پشت پنجره میشنوی.

از جات بلند میشی..........عطر توت فرنگی اتاق رو پر کرده.........صبحونه ت رو میزه .........کنار کتاب ها!

صبحونه رو با لذت تمام میخوری!

اصلا حواست هست بیست ساله که با صبحونه میونه ای نداری؟؟؟

   

 

 

*خدایا!......شادی هامون رو چه قدر کوچیک کردی!

دَنگ!..... دَنگ!

همانا آزار دهنده ترین صوت جهان ، ملودی الارم موبایل انسان است!

+ همیشه با شنیدن این آهنگ از هر دستگاه مولد صوتی غیر از گوشی خودم میل شدیدی دارم که سر به کوه و بیابان بگذارم! ......... البته زمانی که مجبور به بیدار شدن هستم هم این حس رو دارم اما متاسفانه وقتی برای این کار نیست!!!

× در عجبم که چرا رینگ تون این همه موبایل باید این ملودی باشه؟؟؟!!!!......حتی توی فیلم ها!!!!:((

   حیف که زودتر از هر آهنگ دیگه ای میتونه منو از خواب بپرونه و گرنه....... :|

      

آهسته برانید

خیلی تند می رود  .............سرعت مطمئنه هم سرش نمی شود!

سعی میکنم افسارش را به دست بگیرم اما مدام از دستم سر میخورد!

حتی « از سرعت خود بکاهید»ها را هم نادیده می گیرد

...

زندگی ام سریع و بدون ترمز به پیش میرود ......... روزهایم میگذرند بدون اینکه حسشان کنم .......... بدون اینکه زیسته باشمشان:|

پ.ن.: یوااااااااااااااااااااااااااش!!!

 پ.ن.2: فقط چند روز بالای سر وبلاگم نبودما........نمیدونم این بلاگ اسکای چی کار کرده که این تبلیغات کوفتی دوباره این بالا پیداشون شده .........اَاااااااااااه!!!

اطلاع رسانی: همون طور که خبر ندارین! من دانشجوی پزشکی هستم و بعد از استفاده بهینه از سه هفته و اندی تعطیلات که بعد از دوره فیزیوپات نصیبم شد، این ماه دوره استاجری رو شروع کردم .......... به همین خاطر مدتیه افسار زندگی از دستم در رفته و فقط تونستم به خوابم و بیمارستان برسم ....... حتی نرسیدم چند صفحه درس بخونم:(

دعا کنین که بتونم به اوضاعم سرو سامون بدم و الان که با مردم سر و کار دارم ، مفید باشم و همه ازم راضی باشن و وجدانم آسوده باشه و به همه کارام برسم و ................... خلاصه یه التماس دعای همه جانبه دارم D:

روزهای اکالیپتوسی

به ازای هر جمله از درس، یه عطسه!!! ....... عطسه ........ خستگی ......... عطسه!!! ......... اتاق پره از بوی اکالیپتوس!

یه مرطوب کننده میخری ........ وقتی کم کم از شر احتقان بینی خلاص میشی متوجه میشی که تَه عطرش به رایحه اکالیپتوس ختم میشه!

دوستت بهت آدامس تعارف میکنه ............ با اسانس اکالیپتوس!  

اینجوری پیش بره، کوالا ها دچار سوء تغذیه میشن!!!