کشکستان!

... کشک می سابیم....آب حوض می کشیم!!!

کشکستان!

... کشک می سابیم....آب حوض می کشیم!!!

از کرامات شیخ ما این است!

از قدم زدن زیر برف که برگشتیم، ترانه فیلم «گلنار» توی ذهنم تکرار می شد: 

          ... گلنار مثل گلی بود که گفتن پرپر گشته         شکر خدا دوباره به ده ما برگشته ... 

تلویزیون رو که روشن کردم، همین طور موندم! 

داشت همین فیلم رو پخش می کرد! 

یادگاری از کودکیم رو ...  

 


پ.ن.: ساعت 3:33 دقیقه ست ... 

برف می باره ... و من، خوشحال از این الهام عجیب، «گلنار» تماشا می کنم.
 

آژانس مسافرتی گیس گلابتون!

سفر به دور و نزدیک...  

مهاجرت به هر جا که بخواهید... 

دور دنیا در 80 روز ...  

... با گیس گلابتون! 

کافیست استاد راهنمای گیس گلابتون باشید .... یا دوست استاد راهنمای او ... یا هر چیزی که تویش «استاد» و «گیس گلابتون» داشته باشد! 

... 

گفته بودم که بلافاصله بعد از اینکه استادراهنمایم را انتخاب کردم ایشان چند روزی را رفتند به فلان شهر برای همایش. برگشتنشان هم مصادف شد با امتحانات پایان بخش و به همین خاطر موضوع موردنظرمان ماند روی زمین. 

الان هم چند هفته ایست که در سفر خارج به سر می برند! 

قبل تر ها برای انتخاب استادراهنما به چند نفری فکر کرده بودم. 

چند وقت پیش شنیدم که یکیشان به سلامتی و میمنت به امریکای جهان خوار مهاجرت کرده! 

یکی دیگرشان هم در حال مهاجرت است! 

یعنی اینجانب به حدی خوش شانسم که حتی کسی که اسمش از ذهنم بگذرد هم می رود جهانگرد می شود ... یا ترک یار و دیار می کند....در هر حال تا جایی که امکان داشته باشد از دسترسم خارج می شود!! 

پ.ن.: امتحان پره نزدیکه و من نسبت به بقیه هیچی هیچی نخوندم ... دعا کنین برام...