کشکستان!

... کشک می سابیم....آب حوض می کشیم!!!

کشکستان!

... کشک می سابیم....آب حوض می کشیم!!!

سپید

در بخشی از انیمیشن Ice age 3  تعریف ساده ای از «امید» نشون داده شده ...

قسمتی که اون موجود بلوطوفیل(!!!) در حال سقوط از دره ست و با وجود تجربه سالها زندگی مشترک با بدنش ، باز هم با تمام قدرت پوستش رو میکشه تا شاید از هم باز شه و (مثل اون موجود مونث) بتونه از مهلکه فرار کنه ولی....

....شاید همین «امیدواری»ه که گاهی مانع روبه رو شدن با حقیقت میشه!  

یک فیلم رمانتیک

...

تکه ای از یک فیلم

پسرِ ماجرا: بهترین ساعت روز برای من ساعتیه که تو رو میبینم و ...

در پایان روز وقتی که دختر ماجرا از غصه در حال دق کردن است به پسر زنگ می زند تا درد دل کند ...

پسرِ ماجرا: الآن دیر وقته، برو بخواب و بگذار من هم بخوابم! فردا با هم صحبت می کنیم دیگر!

باز دخترک خوش شانس بود که در زبانشان عبارتی معادل « برو کپه مرگت رو بذار!» وجود نداشت! گاهی وقت ها نداشتن زبان غنی هم به درد میخورد!!!

+ بد زمانه ای شده ............. دیگر عشق از فیلم ها و قصه ها هم رفته!

۱۰

۱۰ ....... به نیت د هـ ـه ... !

از دو روز پیش که خبردار شدم در پوست خودم نمی گنجم !!!

ای ۱۰! ......... ای وفور نعمت!! ......... ای تو پیش درآمد حبه انگور!!! ........... به کدام زخممان بزنیم تو را؟!!!!

+ حاصل جمع محتویات کارت های سوخت خانواده ما = ۱۰ لیتر!!!

×چه ها که نمیشه کرد با این ۱۰ L............. چه طوره یه برنامه ایرانگردی بذاریم؟!!!

- مصالح مورد استفاده در نگارش این خطوط: ! ۱۰× ۲

مرگ نویسنده

حالا که سالینجر، نویسنده مشهور فراری از شهرت، به رحمت ایزدی پیوسته اینجانب بالاخره تصمیم گرفتم که «ناطور دشت» را بخوانم!

(نکنه اینجور کارهاست که باعث میشه بقیه فکر کنن اهالی این مُلک مرده پرستن؟!)

سه هفته است که Avatar این گوشه در حال خاک خوردن است.....به خاطر نجات جیمز کامرون هم که شده قول میدهم امروز تماشایش کنم....امیدوارم که خدا ثواب این عمل نیک را در کارنامه اعمالم منظور گرداند!

دو روی یک سکه!

زمان و مکان پست قبل...... سکوت ............. سرسره ....... الاکلنگ ......... تاب .......... و ......

کسی هم نیست که به خاطر این که بزرگ شده و این بازیا مال اون نیست سرزنشش کنه ...

پس از فرصت به دست اومده نهایت استفاده رو میکنه و به یاد کودکیهاش مشغول بازی میشه.

اما ناگهان صدای جیغ های بلندی به گوشش میرسه.به اطراف که نگاه میکنه اون دورها به زحمت یه ماشین رو تشخیص میده که سرنشینانش تا کمر از پنجره بیرون اومدن .....خیره شدن بهش و جیغ و داد راه انداختن! اما بعد که میبینن جو خانوادگیه متواری میشن....

تفسیر:در چنین مواقعی انسان یقین پیدا میکند که برخی از عناصر ذکور این مملکت در دوران نوزادی به جای شیر، «آب هویج» نوش جان کرده اند!!!