کشکستان!

... کشک می سابیم....آب حوض می کشیم!!!

کشکستان!

... کشک می سابیم....آب حوض می کشیم!!!

رنگ و روغن تصویر باغ

یه خونه قدیمی کاهگلی..........با پنجره های خراطی شده و شیشه های رنگی ...........یه در چوبی زیبا و دو تا کلون که روزگار رنگشون رو تیره کرده ........... اما هنوز همه چی قشنگه و رویایی! ........ و چند بوته گل کنار در .........

خیال انگیز ترین منظره های دنیا رو میشه پشت این در تصور کرد!

حیف!.....نمیدونم چه کسی ممکنه در رو باز کنه!

میگذرم با حسرت نواختن اون کلون ها ........

نظرات 8 + ارسال نظر
سهبا شنبه 19 دی 1388 ساعت 05:38 ب.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

یعنی سراغ داری همچین جایی؟ منو مهمون میکنی یه روزی ؟

عزیز با اجازه لینکت کردم !

یادمه قبلا همچین جایی رو دیدم.....حتی زمانش رو هم یادمه ....اما یادم نمیاد کجا بود!
منم همین طور;)

شقایق شنبه 19 دی 1388 ساعت 07:18 ب.ظ http://hura.blogfa.com

سلام نازنینم
باور کن که منم نمیدونم چرا؟ اما من قالب رو درست میبینم ... حالا یه احتمال دیگه ای هم هست اونم اینه که اون وقتی که تو سرزدی سایت بلاگفا خمیازه میکشیده برای همین شلم شوربا میدیدی قالبو ...
رنگ و روغن تصویر باغ رو خوندم و حظ کردم ... صبور باش در باز میشه ...
نوشته هاتو دوس دارم خیلی
کشک ساییدن و آب حوض کشیدن صفایی داره ها اونم اونم در کوچه باغ ...

سلام عزیزم.....نمیدونم....بازم امتحان میکنم:)
ممنون.....لطف داری......چی میشه همچین دری باز شه.........
آره واقعاً

یک آدم معمولی شنبه 19 دی 1388 ساعت 09:21 ب.ظ http://yek-adam.blogfa.com

بهت گفتم ما یه قلعه داریم!؟ تووش ۳ تا از این درا هست و یه باغچه!؟
من این تصاویر رو از نزدیک حس کردم!!!!
مرسی
مرسی
مرسی

خوش به حالتون:)
خواهش میکنم

مونارک شنبه 19 دی 1388 ساعت 10:33 ب.ظ http://moonark.blogsky.com

حیف که نقاشی بود
وگرنه می گفتم در می زندی حداقل حسرتی به دل اون کلون ها واسه نواخته شدن نمی موند

راستش نقاشی نبود!

بامداد یکشنبه 20 دی 1388 ساعت 09:41 ق.ظ http://bamdadnevesht.blogfa.com/

سلاااااااااااااااام دوست عزیز و مهربانم...
وبلاگ زیبایی داری و نوشته هات رنگ و بوی صمیمیت از دست رفته ی این سالها رو داره و آرزویی برای بازگشت به مهربانیهای گم شده...
پیدا میشود آیا؟
آری؛
یکی از آن سوی در میگوید کیست؟
و تو منتظر همین لحظه ی ناب بودی و پاسخش را میدهی...

شاد باشی دوست من

سلام
ممنون...واقعا لطف دارین
چه رویایی بود ....:)

افسانه یکشنبه 20 دی 1388 ساعت 12:32 ب.ظ http://www.aytak222.blogfa.com

مرسی عزیزم...

خواهش میکنم

سهبا سه‌شنبه 22 دی 1388 ساعت 06:30 ب.ظ

سلام خانومی . خوبی؟ کجایی ؟

سلام......مشغول سرماخوردنم!

دستنوشته (ساشیا) پنج‌شنبه 24 دی 1388 ساعت 01:17 ق.ظ http://safeye-aval.blogfa.com/

وای خیلی قشنگ بود.
رویایی بود.
حس و حال قشنگی داشت.
ممنون.
[گل]

مرسی عزیزم....شما قشنگ میخونین:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد