کشکستان!

... کشک می سابیم....آب حوض می کشیم!!!

کشکستان!

... کشک می سابیم....آب حوض می کشیم!!!

پیریه و ...

...

سر راند هستیم و استاد عزیز دارن مریضهای بخش رو ویزیت میکنن. 

از مریض میپرسن: چند سالته؟ 

جواب میده: 49 

مریض تخت رو به رو زیر لب غر میزنه: دو برابر همه ما سنشه اون وقت میگه 49! 

... 

اتاق بعدی یکی از آقایون مسن گرمشه و ازمون میخواد پنجره رو باز کنیم ..... به دقیقه نرسیده یکی دیگه شون میگه: وااااااای! .... چه قدر سرده.....اون پنجره رو ببندین بابا! 

پ.ن.: اینا که نسل پر تحملمون بودن ...... ماها که الانمون اینجوریه، وقتی به سن اینا برسیم چه قــــــــــــــــــــــــدر غر خواهیم زد؟!!! 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
سهبا سه‌شنبه 27 مهر 1389 ساعت 07:23 ق.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

سلام عزیز . صبر و تحمل همه مون ته کشیده اساسی . بزرگ و کوچیک نمیشناسه که !

سلام....واقعا درسته:|

سارا سه‌شنبه 27 مهر 1389 ساعت 08:50 ب.ظ http://silvermoon15.blogfa.com

اگر برسیم به سنشان!

اینم مسئله ایه برای خودش!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد