از وقتی به این بخش اومدیم٬ مریضهایی رو میبینم که کم و بیش همدردم هستن ....
توی درمانگاه از مشکلاتشون میپرسم ...... میبینم که همه شون فقط برای کنترل اومدن ....
اونا هم مثل من هستن ..... با این تفاوت که من چندین ساله بی خیال این مسائل شدم ولی اونا هر چند ماه یک بار با وجود اینکه مشکلی ندارن٬باز برای پیگیری میان ......
با خودم میگم: مردم چه قدر به سلامتیشون اهمیت میدن! ..... یه کم یاد بگیر!
وقتی به این فکر میکنم که آخرین بار دکترم همین استاد الآنم بود که دارم جلوش مریضهای دیگه رو معرفی میکنم خنده م میگیره!
...... خب از کسی که میدونه باید محیط زندگیش رو عوض کنه ولی به خاطر دل بستگی هاش وقتی تازه سنش دورقمی شده با گریه و زاری نظر خانواده ش رو عوض میکنه ...
... کسی که زمان انتخاب رشته کنکورش به خاطر وابسته بودنش به یه سری چیزها نزدیکترین شهر به محل زندگیش رو انتخاب میکنه و بهترین فرصت برای بهبودش رو از زندگیش به بیرون شوت میکنه چه انتظاری میشه داشت؟!!!
پ.ن.: .... یعنی شیفته اونم که برای اولین بار گفت: کوزه گر از کوزه شکسته آب میخوره!
چه عالم بی عملی بشم من! .....خدا به خیر کنه!!!
نکن خاله ! بیشتر مراقب خودت باش آخه خانوم دکتر من !چرا حواست به سلامت خودت نیست آخه ؟ اینقدر از این کوزه شکسته آب نخور عزیز من !
من نیتش رو دارم همیشه ولی نمیشه!!!....نثر مسجع شد
خانم دکتر عیبی نداره بزرگ میشی یادت میره!!!!!!!!!!!!
آخه قضیه در زندگی زخمهایی هستن و اینا!!! میشه
ولی ما کلاً به دکترمون اعتماد داریم!!!!!!!!!!!
شما کلا لطف دارین!!!