مکانی عمومی در یکی از شهرهای استان اردبیل:
محیط پر از سر و صدای حرف زدن آدمهاست.....من ولی مثل اینکه وارد کشور دیگه ای شدم!
غریبم بین هموطنانی که یک کلمه از حرفاشون رو نمیفهمم...
یه گروه از خانم ها رو انتخاب میکنم تا سؤالم رو ازشون بپرسم.....با خودم میگم: کاش مامان هم اومده بود ... و بهشون نزدیک میشم.
سوالم رو که میپرسم همه شون میخوان راهنماییم کنن .... انگار چهره هاشون مهربونتر از قبل شده ...
شاید چون فقط این بار همه به یه زبون حرف می زنیم.
..............
... وقتی ازشون دور میشدم باز صحبتشون گل انداخته بود....بین حرفاشون فقط «اردبیل» و «زیبا» رو فهمیدم.
شاید میگفتن این دختره حتماً مال اردبیله که اینقدر زیباست!!!
یا اینکه حتماً این دختره اردبیلی نیست چون اونا که زیبا هستن!!![آیکون خرد و خاک شیر شدن نفس از فرط شکسته نفسی!!!]
اما آخه کدوم دختر اردبیلی میاد بپره وسط یه عده که ترکی حرف میزنن و به فارسی سؤال بپرسه؟!!!.... پس احتمال دومیش بیشتره!!!
خوشگله!
چشات خوشگل میبینه مادر!
مرسی که سر زدی.!.
خواهش میشه!
خااااله ؟؟؟!!!
نشنوم دوباره پشت سر خودت از این حرفا بزنی ها !!!
اما بمیرم برات که چی کشیدی بین جماعت اردبیلی ها !
چشممممممممم!!
یه روز بود همش ..... چیزی نکشیدم به خدا!!.....اصلا برم آزمایش بدم؟!!!
شاید هم می گفتن که:
خوب! می گفتین. اردبیل هم شهر زیباییه! دیروز که من ... . و همین چیزها تا آخر.
یا شاید هم توی ترکی، «زیبا» یه معنی دیگه می ده.
یا شاید هم درباره اون دختره که اسمش «زیبا» ست و بچه اردبیله داشتند صحبت می کردند!
درسته ..... هزارتا تعبیر میشه از توش درآورد ولی از بقیه شون نمیشه سوژه درآورد!