بخش جدید کمی تا قسمتی شبیه پادگانه ، به همین خاطر حتی بعد از تموم شدن کارها، قبل از ساعت مقرر نباید از بیمارستان خارج شیم.
دیروز، تو کتابخونه یادداشتهام رو مرور میکردم و در همون حال، یک چشمم به ساعت بود به امید اینکه زمان رهایی زودتر برسه. صدای کلیک های پشت سر هم از چند تا سیستمی که اونجا بودن باعث شد گوشیم رو بردارم و ناخودآگاه به قسمت اینترنتانه ش برم ..... اینجا بود که ناباورانه متوجه شدم گوش شیطون کر اینجا - برخلاف بیمارستانهای دیگه ای که چک کردم- به حول و قوه الهی از نعمت وایرلس بدون پسورد برخورداره!
در حالی که هر از چند گاهی یکی دو نفر به امید استفاده از اینترنت در رو باز میکردن و با سیستمهای پر مواجه میشدن و مجبور میشدن به انتظار ، من در گوشه ای از کتابخونه ،به کمک تکنولوژی، بساط مطالعه درسی رو برچیده بودم و با لبخندی پیروزمندانه وبلاگ مطالعه می کردم!
... و چه نیکوست وب گردی با اینترنت رایگان!
ما وایرلس داشتیم منتها وسیله استفادشو نداشتیم
چرا؟؟؟...یعنی جایی بود که اجازه نداشتین گوشی ببرین؟
آخ آخ گفتی اصلا مفت باشه کوفت باشه
...پس ببین اگه به جای کوفت یه چیز خوب باشه دیگه چی میشه
کلا مفت باشه،...!!!
...خیلی چیزها میتونه باشه!
به به ٬ کیف کردی٬ نه؟!
خیلییییییی
دانشگاه بود!!
گوشی وایرلس ساپورت نمیکرد!
حیف شد پس...عوضش در خریدن گوشی دقت میکنین