اواسط بخش زنان، متوجه شدم یکی از اساتید همین بخش که دیگه سن و سالی هم ازش گذشته، زمانی پزشک بیمارستانی بوده که من اونجا به دنیا اومدم.
اون طور که از شنیده ها برمیاد در اون روز و روزگار آدم شوخ طبعی هم بوده! به عنوان مثال آه و ناله ها و داد و فریادهای مادرهای جدید رو به یادشون میاورده و هر هر می خندیده!
به مامان خانم من هم گفته: این همه حرص خوردی، آخرشم همین دختره رو دنیا آوردی؟!
حالا بماند که برخلاف الان()،تحفه ای بودم از بدو تولد تا سالهای اول زندگی!
اون زمان دختر ناز و تو دل برویی بودم و به گفته همه کسانی که حضور داشتن، پرستارهای بخش نوزادان همکاراشون از بخش های دیگه رو خبر میکردن که بیان و من طفل معصوم رو ببینن و ...
وقتایی که برای گزارش صبحگاهی دیر می رسیدم و این استادمون فقط سلامم رو جواب میداد و بداخلاقی نمیکرد، تو دلم بهش میگفتم: من همون دختره م هااااااا!
زمانی اون یه متخصص زنان تازه کار بود و الان نوبت بچه هایی که به دنیا آورده ست تا پدر یا مادر بشن...
و یا حتی همکارش!
واقعاً چیزی عجیب تر از زندگی هم وجود داره؟!
....
پ.ن.: فعلا روزها رو در بخش نوزادان و گاهی هم NICU می گذرونیم و از ونگ ونگشون فیض میبریم!...برخلاف بخش قبل،چیزهایی بهمون یاد میدن و مواردی رو که لازمه روی نی نی کوچولوها نشونمون میدن.امیدوارم بقیه بخش های اطفال هم همین طور باشه.
من و همگروهی ها زمان یادگیری، چپ و راست برای این نیم وجبی ها غش و ضعف میریم!
خوشا به سعادتتان
لااقل ارباب رجوع های شما فقط گریه میکنند با چهر های دوستداشتنی شان
ما که یه مشت سبیل کفلتند که دایم سر جنگ دارند
مخصوصا که ما زیاد کاریشون نداریم و فقط نگاشون میکنیم
خدا به همه مون صبر بده!
جای شما رو خالی میکنم از این به بعد
یادت نره هااااااااا
سلام منا به نی نی خوشمزه ها برسون.....
یادم نمیره...
سلام
چه بامزه بود! منم دوست دارم دکترمو ببینم بعد بهش بگم چرا منو به دنیا آوردی
راستی... روز دختر با یه کم تاخیر مبارک باشه خانومی
سلام
مامانت به دنیا آوردتت ...اون بی تقصیره!(انجمن حمایت از جامعه پزشکی)
ممنونم عزیزم...من خوابم برد نرسیدم تبریک بگم
من همون دکتری که خودم میرفتم بیشش وقتی مریض بودم الان بجه هامو میبرم
آخی...چه جالب...معلومه دکتر با کیفیتی هستنا!