"...
من روزها تا ظهر می خوابم
من هر شبو تا صبح بیدارم
...
من خیلی وقتا ساکتم٬ سردم
وقتی که میرم تو خودم شاید
پاییز سال بعد برگردم
...
...
من حال فردامم نمی دونم ... "
زیر لب با خواننده زمزمه می کنم :« ساکتم ... سردم »
دستم رو می زنم زیر چونه ....با خودم میگم:« من چه قـــــــدر شبیه این جمله هام!»
ترک دوباره و دوباره تکرار می شه و من هنوز تو خودمم ...
"وقتی که میرم تو خودم شاید ....."
شاید ...
یه آه عمیق می کشم: شاید اصلا برنگردم!
پ.ن.:همین موقع ست که قسمت شوخ طبع وجودم بیدار می شه:
وقتی که میرم تو خودم شاید
با برف سال بعد برگردم!
خوشا به حال روزگارتان
درود
خوش به حال کسی که خوشه در هر روزگاری
البته آهنگ بارون بارون بارونَه هی بیشتر به حال و هوای این روزا می خوره.
می دونین، از آهنگای پاپ رستاک هیچ خوشم نمیاد.
بعد یه سوال. کجا برنمی گرده؟ یعنی الان کجاس که وقتی رفت تو خودش دیگه برنمی گرده؟
اونم جوابگو نیست دیگه!
من از کجا بدونم قبل از اینکه تو خودش بره دقیقا کجا بوده آخه؟!...همسایه مون که نیست برم ازش بپرسم
دهه
واسا بینم خانوم دکتر ما ودلتنگی
نبینم ها!!!!!!!!!!!!
میزنم تو چشت ها!!!!!!!
هر چی هم تمام بخش ها دلتنگی داشته باشن
معین من میگه بخش ان ای سی یو خستگی تمام بخش ها رو ازم میگیره
سر وکله زدن با دردونه های مردم واسش خیلی دل نشینه!
قربونت برم عزیزم
دلتنگی من ربطی به بیمارستان نداره....یعنی مستقیما نداره