کشکستان!

... کشک می سابیم....آب حوض می کشیم!!!

کشکستان!

... کشک می سابیم....آب حوض می کشیم!!!

۱۴۲

یک سال دیگه هم گذشت... 

باز هم یک سال توی این صفحه غر زدم... 

پوف! 

   

با احترام                                          

گیس گلابتون٬ در کنار کادوی امروزش                       

درحالی که تاکید داره امروز٬ روزش نیست!                    

 

انتظار برای ...

۹ ماه از زندگی نرمال دست می کشه ... 

ریسک چندین و چند نوع بیماری رو به جون می خره ... 

و حتی مرگ رو ...  

از تمام وجودش مایه می ذاره ... 

انصاف نیست نتیجه این همه انتظار بشه یه بچه که احتمالا داونه ... یا اون بچه ای که تمام سرش پر از آبه و توی CT ش هیچ نشونی از مغز نیست .... یا ........ 

حاصل این همه امیدواری نباید این باشه! 

پ.ن.: همین الان از خوابی پریدم که تماما مربوط می شد به مریضی که امروز توی بخش بود. 

با اینکه دلم نیومد ببینمش اما انگار خیلی ذهنم رو به خودش مشغول کرده بود که خوابش رو دیدم. 

بیچاره اون مادرا...  

خدایا، راضی نشو این مزد امیدشون به تو باشه!

کمکشون کن. 

 

استاد راهنما

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

موضوع استرس بعدی من

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

Pride & prejudice

 مدتیه به بازبینی فیلم های قدیم روآوردم. 

... 

این بار میرم سراغ « Pride & Prejudice ». 

قصه همون قصه ست ... ولی میدونم که از دوباره دیدنش خسته نمیشم. 

...عاشق تصاویر خیره کننده این فیلمم. 

از همون ابتدا که با طلوع زیبای خورشید، همه چیز شروع میشه و بعد از اون هم جا به جا طبیعت با نقش و نگارهای مسحور کننده ش غافلگیرت میکنه ... 

 

 

پ.ن.:باز هم در تصاویر غرق میشم و در ذهنم دنبال نظایرشون میگردم. 

با خودم میگم: ... چه قدر جالب! هفته پیش فلان جا سایه ابرها روی کوه دقیقا همچین منظره ای رو به وجود آورده بود... 

بعد یادم میاد، برای دیدن این تصاویر توی طبیعت اطرافم باید چشمام رو تنگ کنم تا خیلی چیزها رو نبینم! 

نبینم که هموطنان بی رحمم چه بلایی سر مناظر مورد علاقه م آوردن ... تا زباله هایی که از خودشون به یادگار گذاشتن، تصویر پیش روم رو زشت نکنه! 

شاید هم باید سرم رو بالاتر بگیرم و قبل از اینکه کوه ها و تپه های روبه روم تبدیل به جاده های خاکستری بشن بیشتر تماشاشون کنم. 

...وای! خدای من، چرا چیزهایی که نگرانشونم این قدر زیادن؟!