کشکستان!

... کشک می سابیم....آب حوض می کشیم!!!

کشکستان!

... کشک می سابیم....آب حوض می کشیم!!!

جوونی کجایی؟!!!

در پی اظهارات اینجانب مبنی بر فرا رسیدن دوران پیری، امروز در یکی از وسایل حمل و نقل عمومی آقایی احساس کرد اینجانب بسیار پیر و فرتوت می باشم و طی یک اقدام خداپسندانه جایش را به من بخشید!!!

پ.ن.: حالا هی من بگم پیر شدم، هی هیشکی باور نکنه:|

تو که آمدی...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

حسرت های زندگی

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

روزهای اکالیپتوسی

به ازای هر جمله از درس، یه عطسه!!! ....... عطسه ........ خستگی ......... عطسه!!! ......... اتاق پره از بوی اکالیپتوس!

یه مرطوب کننده میخری ........ وقتی کم کم از شر احتقان بینی خلاص میشی متوجه میشی که تَه عطرش به رایحه اکالیپتوس ختم میشه!

دوستت بهت آدامس تعارف میکنه ............ با اسانس اکالیپتوس!  

اینجوری پیش بره، کوالا ها دچار سوء تغذیه میشن!!!   

رنگ و روغن تصویر باغ

یه خونه قدیمی کاهگلی..........با پنجره های خراطی شده و شیشه های رنگی ...........یه در چوبی زیبا و دو تا کلون که روزگار رنگشون رو تیره کرده ........... اما هنوز همه چی قشنگه و رویایی! ........ و چند بوته گل کنار در .........

خیال انگیز ترین منظره های دنیا رو میشه پشت این در تصور کرد!

حیف!.....نمیدونم چه کسی ممکنه در رو باز کنه!

میگذرم با حسرت نواختن اون کلون ها ........